سر یکسری نظرات بیجا که داده بود و خط قرمزامو رد کرده بود دداومدم بهش گفام ببین تو حق داری راجب من هر نظری میخوای داشته باشی ولی حق نداری تو روی من اگه اون نظر توهین امیزه بگیش اگه میخوای دوستیمون حفظ بشه بهش گفتم میتونی فک کنی من یه دوزاری احمقم ولی حق نداری بهم،توهین کنی اینا رو بهش گفام چون گفته بود شلواری که تو میپوشی مال دختر خراباس در حالی که سلوار من بگ ساده بود
بعد بهم یکسری اطلاعت داد راجب مشواک زدن گفت دندون پزشکا گفتن روزی ۵ بار باید مسواک بزنی منم گفتم کی خوصله داره بهم تند برخورد کرد که اره من نمفهمم اعتماد بتفستو از کجا میاری من این اطلاعاتم خبری بود اصن نباید نظر بدی بهش هیچی نگفتم دید من ناراحت شدم محلش نمیزارم اومدم بهونه بیاره برای کارش که یادم نیست منم گفتم ببینحق نداری به من بگی چیکارکنم چیکار نکنم تا وقتی حرمتت رو نگه میدارم تو اوندی با من وارد گفت و گو شدی بعد میگی نظر ندم ؟ بنظرم کارت اوج بیشعوری و گاو بودنه
بعد ییارم راجب نفس کشیدنم گفت که خیلی بلند نفس میکشیا بهش گفتم یعنی چی؟ میخوای برای اونم ازت احازه بگیرم؟ گفت شوخی کردم بازم اینجا
بعد دعوتش کردم خونمون هر دفعه اونده اینجا وقتی مامانم غذای اماده نداشته یه ادا اصولی دراورده غذا از بیرون سفارش داده اگت من پول داشتم دادن بهش نداشتم مال منن حساب کرده که دستش درد نکنه ولی وقتی مهمونی جایی خب بشین چیزی که میارن جلوت بخور 🙎♀️
کلا خط قرمزام رو مدام رد میکنه اعصابمو در یک کلام نموده