گوش هایم را میگیرم؛ چشم هایم را می بندم و زبانم را گاز میگیرم؛ ولی حریف افکارم نمیشوم! چقدر دردناک است فهمیدن..کاش زندگی از آخر به اول بود. پیر بدنیا می آمدیم..آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..سپس کودکی معصوم می شدیم و در نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم...از دعاهای قشنگتون بی نصیبم نگذارید..با آرزوی تن سالم و لب خندان و جیب پر برای شما عزیزانم💕 از سال 99 کاربر خاموش بودم😅