دیروز
من تو ی اتاق بودم دختر خالم تو اتاق جفتی
بعد هر دو تامونم دراز کشیده بودیم
اسممونم مهسا و معصومه بهمون میگن مسی و مصی😂
بعد یهو پسر عمو مامانم اومد گفت مسی چطوری تنبل دراز کشیدی و احوال پرسی من فکر کردم با منه کلی حرف زدم دیدم دختر خالم پا شد رفت سلام داد بهش نگو با اون بوده
فکر کردم با منههههه😂😂