خودم خودمو بدبخت کردم نجابتم پاکیم اولین هام
هنوزم باورم نمیشه متاهل شدم چه برسه به اینکه فهمیدم گند زدم با ازدواجم مثل یه خوابه
همین جندماه پیش بود که مجرد بودم با کلی ارزو
خودم انتخابش کردم
خودم یه ادم مطلقه سن بالا انتخاب کردم
فکرکروم زندگی شوخیه حالا باهاش ازدواج میکنم خوشبخت میشیم همه مشکلات حل میشن
خودم دیدم تو نامزدی اخلاقش عصبیه ولی نادیده گرفتم که باهاش ازدواج کنم
خودم سادگی گردم فکرکردم هرچی میگن راستع
مادرشوهرم کلی دروغ گفت حتی بعد عقدم می گفت فلانی و فلانی پسرم میخواستن تمامش دروغ بود زنیکه ببشعور دروغگو الهی نمازت بخوره کمرت
پسرش خر برنمیداشت که من برداشتم از درون داغونه افسرده وحشی عصبی بد ذات همه گول ظاهرش خوردیم
دلم برای زن قبلیش میسوزه چقدر سختی کشبده اخرم بهش تهمت خیانت زده
چجوری باور کنم که باختم آبروم رو زندگیمو... دارم دیونه میشم فکرمیکردم طلاق فقط واسه همسایه است من خوشبخت میشم اما با کمال حماقت عقد کردم حتی بابامم منعم نکرد حتی نگفت دخترم تو خواستگاری چیا گفتید بره تحقیق کنه فقط با زنش اومد عقدی من میخاست از شرم راحت بشه دیگه بهش نگم بهم پول بده
کاشکی یکی جلوم رو میگرفت😭😭
من چجوری هضمش کنم این موضوع رو نمیخام باور کنم گند زدم به زندگی و ابروم لمسم کرده کاش محو میشدم دست بهم نمیزد من لکه ننگم😢