نه خداروشکر رفتم زیاد نموندم ولی دوازدهم فقط بگیر و ببر بود هی میرفتم و می اومدم همش استرس و اضطراب اخرش هم چندتا ظرف شکست
سیزدهم قصد داشتم یکم استراحت کنم میخواستن با اون هوای بارونی مارو ببرن کوهنوردی خداروشکر به باغ رضایت دادن
خبر هم اومد یکی از آشنایان دور خانواده تصادف کرده کلا ناراحت شدیم کلا یکم انرژی داشتم اون هم به فنا رفت