2777
2789
عنوان

از دست بابام خسته شدم

157 بازدید | 11 پست

همین الان ک دارم مینویسم یه ساعت قبل با بابام دعوا کردم

حالا سر چی؟

مامانم رفته خونه مامان بابام

اونم گفته بشین شام بزار بخوریم 

مامانمم بعد کلی اصرار مامانبزرگم شامو گذاشته منتظر ماست

بعد منو داداشم(۵ سال ازم کوچکتره) 

اماده شدیم که بابام بیاد مارو ببره

حالا برگشته میگه نمیتونه نمی‌خواد بره بیرون (همیشه اینجوریه فقط میره کار بعد برمیگره خونه مهمونی اینا نمیره از ادما فراریه)

منم گفتم اماده شدم ما گشنه ایم فلانیم

اهمیتی نداد

حالا یه ساعته منو داداشمو ول کرده رفته سرکار 

حتی نموند ببینه ما شام خوردیم یا نه...

همه کاراش اینجوریه

پارسال بعد ۸ سال رفتیم مسافرت 

زهرمارمون کرد

رفته بودیم شمال برگشته بدون اینکه به ما اطلاع بده 

کلید خونه رو به دوستش و زنش داده

اوناهم آدمای سریش

بابام حتی به ما نگفت که حداقل ما خونه رو مرتب کنیم 

چون من کل لباسامو (و زیرلباس )گذاشته بودم روی کاناپه اتاق وقت نشد مرتب کنیم

اوناهم اومده بودن و دیده بودن🙂

اصلا احساس میکنم بابامو به زور وادار کردن تشکیل خانواده بده...

پارسال ک وسط مسافرت خبردار شدیم این اتفاق افتاده کل مسافرت زهرمارمون شد 

بیچاره مامانم فقط گریه کرد تا اخرش

بابام واکنشش چی بود؟

عصبی شده بود دعوا میکرد که خوب کردم دادم خونه خودمه هرکاری دلم میخواد میکنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز