ی روز که حالم بد بود از شدت غصه به خواب پناه بردم
بعد مامانم یهو از خواب بلندم کرد
گفت توخواب داشتی با صدای بلند گریه میکردی
واسم خیلی عجیب بود
چون نمیدونستم میشه توخوابم با صدای بلندگریه کرد
ی سریم باز اضطراب غصم زیاد بود
از تخت تا بغل مامانم راه رفته بودم