2777
2789

بین فامیل ارثی هست تکون خوردن سر از یه سنی به بعد ،هم فامیل مادری هم پدری ..


من سی سالم نشده هنوز 

اما انقدر رنج و فشار تحمل کردم 

و انقدر بعضی وقتا شدیدا تکون میخوردم و میلرزیدم و پرده گوشم مشکوک به پارگی هست فک میکنم داره میاد سراغم

شایدم ربطی به چیزایی که گفتم نداشته باشه اما حسش میکنم...

 تمرکز ندارم 

اگه به چیزی خیره بشم میلرزه ..



همینو کم داشتم...

من مجموعه ای از دردام خواهرا ...

دلم گرفته 

خودش از گریه ام فهمید مدتهاست،مدتهاست ...

آخ منم همینجوریم بعدطلاق وفشارای عصبی الان این درد اومده سراغم وقتی به یه جا خیره میشم یاسردرد میشم ...

عزیزممم....

از این بابت که میگین بخاطر فشارای عصبی بوده درک میکنم 😞

نمیدونم چه باید کرد کجا باید رفت 

واقعا

خودش از گریه ام فهمید مدتهاست،مدتهاست ...

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم همینطور

بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که میکاری..                                                                  لطفاً درخواست دوستی ندین .

میدونستم انقداوضام خراب میشه هیچوقت فکرو خیال وگریه نمیکردم..کاش کاش کاش

دست خودمون نبوده عزیزم 

شرایطمون سخت بوده 

آدمایی که سر راهمون اومدن بد بودن 

خارج از تحملمون بود گریه کردیم و امتحان سختی پس دادیم ...

کاش خدا از این به بعدشو آسون بگیره بهمون فقط ماها که دیگه خیلی خسته ایم ...

خودمم در آستانه طلاقم 

خودش از گریه ام فهمید مدتهاست،مدتهاست ...

ممنونم ازت.انشالله مشکل شماهم حل شه تازه ۳۰ سالم شده باخودم میگم چقدزود دارم پیرمیشم

ممنونم عزیزدلم ...

منم متوجه پیری خودم دارم میشم ...

سنی نداریم اما در مقایسه با هم سن سالامون خیلی پیریم 

خودمو عرض میکنم ینی انگار مادر دوستامم ...نه ذوقی نه هیچی ...

خودش از گریه ام فهمید مدتهاست،مدتهاست ...

ممنونم عزیزدلم ...منم متوجه پیری خودم دارم میشم ...سنی نداریم اما در مقایسه با هم سن سالامون خیلی پی ...

آره الان شوهرخوبی دارم بچه سالم دارم ولی باورت میشه ذوق زندگی ندارم انگارفقط بخاطرحرف مردم ورفتن ازاون شهری که شوهرسابقم بود ازدواج مجددکردم ناشکری نمیکنم 

ولی انقداذیت شدم الان که بایدزندگی کنم نمیتونم همش یادگذشته همش سردردهای عصبی همش لرزش سرم دردقلبم انگیزه زندگی ازم گرفته شده 

ولی خب ازیه طرفم میگم خدادوستم داشته که یه زندگی گرفته بهترشوبهم داد نمیدونم واقعا چیکارکنم حالم اصلا خوب نیست

فک میکنید علتش چیه برای شما ؟فکر درمانش بودین

استرس و دعوا و طلاق 

سالها غصه خوردن

بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که میکاری..                                                                  لطفاً درخواست دوستی ندین .

فک میکنید علتش چیه برای شما ؟فکر درمانش بودین

نه حقیقت دنبال درمان نبودم 

ولی خیلی دلم میخاد لرزش دستام و گردنم خوب بشه 


بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که میکاری..                                                                  لطفاً درخواست دوستی ندین .

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز