من خانواده پدریم کلا مردا دوست دارن دستور بدن
مخصوصا این عموم
با زن عموم خیلیییی خوبم مثل دو تا رفیقیم با عمومم راحتم تقریبا
ولی عموم خیلی اذیتش میکنه میگه این کارو بکن اون کارو نکن اگر زن زندگی بودی اوضاع مالی من خوب بود و ...
زن عموم ب این خوشگلی ک بدون هیج عملی و آرایشی همه ازش میپرسن دکتر بینیت کی بوده گیر عموی ..... من افتاده
لعنت به مادربزرگم با این تربیتش ک روزی هزار بار بیشتر از قبل ازش متنفر میشم
داشتیم تو اتاق با زنعموم حرف میزدیم یهو داد زد فلانی بیا پاهامو ماساژ بده زن عموم گفت ی چند دقیقه دیگه میام یهو با صدای بلند تر و ی فحش گفت بیا گفتم فلان فلان شده😐دیدم زن عموم بغض کرد سرخ شد منم با صدای بلند گفتم همینطوری بخواب مگه نوکرته؟چرا داداشا همتون فکر میکنید زناتون هر چی شما بخوایین باید بگن چشم؟؟دیگه چیزی نگفت عموم خوابید
چند وقت پیشم سر سفره کلی مهمون بود پسر عموم یکم گریه کرد خیلی بد زد توی سر زنعموم و داد زد سرش ک اگر مادر بودی پسرت سر سفره گریه نمیکرد بگه غذا نمیخورم فکر کنید جلوی ۱۷ نفر ادممممم😐💔
وقتی رفت توی حیاط منم بعدش رفتم گفتم ببینم دفعه دیگه توی جمع زنتو کوچیک میکنی منم تو اون جمع باشم فلانی ک میترسه ازت جوابتو بده ولی خودم همون لحظه ی جوابی میدم نتونی بعدش حرف بزنی دیگه چیزی نگفت بازم
وقتی اعصابم خورد میشه و میبینم یکی انقدر ب زنش بی احترامی میکنه بهم میریزم با بابای خودمم همیشه بحث میکنم ک اگر مامان من حرفی نمیزنه فکر نکن خیلی خوبی و بزرگی