ب خانواوم نگفتم ک از دست مادر شوهرم دلخورم چ کنم

عقدی ؟

خب اگه خونه خودتی با همسرت برو دو نفره 

با خانواده ی خودت برو بگو اونا با خانواده شوهراشون رفتن 

با همسرت برید بیرون 🙃

به خونوادتون بگید تو جمع خونواده همسر سخته تونه و کمی رسمی برگزار می کنن سیزده به در ر‌و، یا بگید خیلی شلوغه سخته تونه و با اونا می گذر‌ونید

مادرشوهر منم خیلی دل منو شکسته در حدی که بعد زایمانم دو روز خونه ش بودیم گفت برین گم شین

ولی نمیتونم به خانواده م بگم…

چرا نمیگید به خانوادتون؟

 تا کی میخوای قایم کنی

بگو از دستشون ناراحتم وسلام 

والا چی بگم... شاید دلخور بشید از حرفم..ولی این رفتار و طرز فکر فقط یه نتیجه داره: پر توقعی و انزوا

ما همیشه با اونی ک دلمون میخواد پیشرفت نمیکنیم، گاهی رشد و تعالی با همونیه که سختمونه... همون موقعیتی که میگیم کاش نبود

اطراف من ادمایی هستند که سالها با همین تفکر زندگی کردند. نتونستند متوجه بشن شاید خودشون هم اشتباهاتی دارن. دنبال ادمی بودن که براشون بی نقص باشه( یه جورایی هر کاری کردن بگه OK و دورشون بگرده!) باید بگم انزوا فقط یکی از چیزایی که الان باهاش درگیرن...

این حرف منو روش فکر کن..نه که من دارم میگما...به عنوان یه حرف نه چندان بی اهمیت وسط این بلبشو 

اگه خطای خونواده شوهرت قابل چشم پوشیه به نظرم باهاشون برو

اینجور که من متوجه شدم زنداداشت خیلی حرف درآره 

بین بد و بدتر ،بد رو انتخاب کن

اصلا نزار زنداداشت چیزی بفهمه بعدا علیه ت استفاده میکنه