من وخاهر برادرم خیلی بهم نزدیکیم و معمولا برنامه سفر همدیگه رو میدونیم. البته کسی وظیفه ام نداره به کسی بگه.
ولی قطعا واسه سوغاتی بهم زنگ میزنیم که چی دوست داره
نه داداش دارم نه خواهر شوهر ولی مادر شوهرم ناراحت میشه اگه نگین البته خیلی وقتام نگفتیم بهشون حتی توراه بودیم زنگ زدن شوهرم دروغ گفته سرکارم تازه مادرشوهرم توقع داره میخوای حرکت کنیم زنگ یا پیام بدیم رسیدیمم همینطور زنگ یا پیام بدیم من مامانم شمال زندگی میکنه خیلی پیش میاد بیایم شمال بعدش ناراحت میشه که چرا بهم خبر ندادین رسیدین یا توراه زنگ میزنه موقع برگشت چرا دیر حرکت کردین یه بارم زنگ زد به من که چرا دیر راه افتادین همش نگه میدارین دقیقه آخر راه میفتین صبح محمد میخواد بره سرکار منم تلفن روش قطع کردم
نه. چرا ناراحت بشم. دلشون میخواد خودشون تنها باشن.
همیشه میره و به ما نمیگه
بمن مربوط نیس
کاش اون عروسایی که میرن سفر چیزی نمیگن وقتی بچشونو کسی نیست نگه داره هم به ما نمیگفتن یا وقتی بچشون عطسه میکنه به من خواهرشوهر و داماد هم مربوط نبود. وقت سرم و مریضی و سقط و مهمونی هم مارو خبر نمیکردن خیلی خوب میشد ما ام کاملااااا راضی بودیم 🥰
