2777
2789
عنوان

پارسال تاوان خیلیی بدی دادم

634 بازدید | 31 پست

پارسال یه چیزی یاد گرفتم از زندگی که تاوانشو خیلییی بد دادم 

قصش طولانیه ، خواهش میکنم نخواهد که وارد جزئیات بشم و براتون یگم 

چون بهم حس عذاب وجدان میده تعریف کردنش 

و خودم هم پشیمونم 

متاسفانه از روی نادانی بود اون کار 

جریان از این قرار بود که من به یه چیزی مغرور شده بودم بد ، و متاسفانه از اون وسیله برای ناراحت کردن کس دیگه ای بصورت غیر عمد  و نااگاهانه استفاده کردم 

خیلیییییی تند رفتم ، خیلییییی ، پامو گذاشته بودم رو گاز که متاسفانه یهو ترمز کردم و تصادف بدی شد😅😁

اون چیز ، یه دارایی مادی نبود ، بیشتر معنوی بود 

متاسفانه نمیدونستم ورق زندگی هرآن ممکنه برگرده ، و همهههههههه چیزو تغیر بده 

و تاوانش رو هم دادم 

ولی خب بنطرم میارزید،  روزگار چیز خوبی رو بهم یاد داد




الان هم حس عذاب وجدان دارم و هم پشیمونم و هم خوشحال از اینکه همچین چیز با ارزشی رو یاد گرفتم 



نظر شما چیه

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

توکه گفتی حالاهمشوبگودیگه من که اصلانفهمیدم چی گفتی

قهرکه میکنید مراقب فاصله هاباشیدشایدیکی همین حوالی منتظرجای خالی باشد  به سرزمین عجایب خوش آمدید                                        

من یکبار یکیو قضاوت کردم 😐😐چند برابر بدترش اومد سرم 

دیگه توبه کردم راجب کسی نظر بدم یا قضاوتش کنم خدا یجوری دهنمو بست و گذاشت تو کاسه ام که دیگ لال بشم🥲

دیگه هیچکسو قضاوت نمیکنم 

حتی اگ یکی خراب باشه و به همه ب....ده بازم قضاوت نمیکنم انقدر که چشمم ترسیده

و نباید به چیزی که دارم مغرور بشم چون ادم همون چیزو از دست میده 

اینم تجربه کردم 

به یه چیزی خیلی مغرور شده بودم همه حسرت میخوردن همون چیزو از دست دادم 🥲🥲

و یاد گرفتم هیچوقت چیزیو تو چش کسی نکنم 

کلا در نظر مردم کمرنگ بشم اینجوری بیشتر درامانم حتی استوری هم نمیذارم

گفتی غرور نمی‌دونم ربطی داری یا نه 

یک بنده خدایی سر پسرش خیلی مغرور شده بود 

همیشه می‌گفت پسرم اینجوریه فلان و فلان و فلان ...

خیلی تعریف میکرد پیش همه ...

این پسر ازدواج کرد که متاسفانه خانمش مشکل اعصاب داره و مادرشوهرش یکسره از دستش حرص میخوره ...

اینقدر این خانم اذیتشون کرد که پسره تو سن بیست و یک سالگی سکته قلبی کرد ...

پدر و مادرم عمل قلب انجام دادن...

خلاصه آدم نباید به چیزی مغرور بشن 

گریه کن تا من کنار گریه هات مهمون بشم ... گریه کن منم پا به پات گریه کنم ...

یه سری برای منم یه اتفاق مهمی رخ داد که نمیتونم تعریف کنم و درس مهمی هم گرفتم که اگر بگم ممکن هست هویت من لو بره برای همین نظرت رو جوری تایید می کنم که اونم نمیتونم بگم

به امید خدا در قدس سلفی خواهیم گرفت

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز