رابطمون افتضاحه،اصلا اوضاع خوبی نداریم و حالمون کنار هم خوب نیست
با رابطه جنسی و احترام به هم،رابطمون خیلی خوب میشه چندروز
چندروزه رابطمون عالی شده بود،بعد توی ماشین بودیم،شوهرم از کارتش موجودی گرفت یه میلیون داخلش بود،گفت لاشی لاشی لاشی،بی ناموس،شب اول عید پونزده میلیون تو کارتم بوده،همشو دادی لباس،فقط یه میلیون دیگه مونده
من با این پول میخواستم قسط های وام بچه رو شش میلیون بدم«ماهی یک و دویسته فکر کنم نمیده تا زیاد میشه برا ضامن زنگ میزنن ضامن به این بعد یه جا میده»
چمیدونم تا اخر تعطیلات میخواستم با این پول سر کنم
منم رفتم خونه ریز به ریز خرجا رو نوشتم توی کاغذ دادم دستش
گفتم چاهه اشپزخونه رو یک و خورده ای باز کردی پای من حساب نکن
یک و خورده ای تعمیر موبایل بچه زده زمین پای من حساب نکن
دو و نیم لباس بچه پای من حساب نکن
چهارمیلیون لباس خودت پای من حساب نکن
لباس من شده سه و نیم فقط هنوز به پای ماله تو هم نمیرسه
روغن و وسایل ماشینت پای من حساب نکن
ریکا و مایع لباس و خریدای خونه پای من حساب نکن
ارایشگاه خودت پای من حساب نکن
پولی که دادی به شاگردت پای من حساب نکن
خلاصه انقدر ریز به ریز نوشتم که اخرش انگار بیشتر از پونزده تومن هم میشدن و دید که فقط سه و نیمش خرج من شده تو این عیدی
خندش گرفته بود ولی ژست اخم همزمان گرفته بود و بهم میگفت میزنم تو دهنتا زبون دراز
میخواست همه خرجا رو پای من حساب کنه
من چقدر سادم عذاب وجدان گرفته بودم که وای من این همه خرج کردم
خوبه نوشتمشون وگرنه انقدر خودخوری میکردم
خلاصه این از این خرفش که سر پوله خرج نکرده کلی فحش لاشی و بی ناموس بهم داد
باز دیروز بهش میگم قرار بود دو سه هفته خونه مامانم بمونم،دیگه نمیمونم با بچه سختم میشه اذیت میکنه و حمومشون تو حیاطه برا حموم و پی پی و پوشک اذیت میشم
گفت اره خوب کاری میکنی اصلا بیشتر از دو روز نمیتونی بسازی باهاشون
گفتم منظورت ڇیه؟گفت خودت بهتر میدونی چه خبره،گفتم چه خبره؟گفت احترامت ندارن و برات کاری نمیکنن
بچه ها خونواده من واقعا وضع مالیشون خوب نیست ولی همه کاری برا من میکنن،احترامم دارن،هروقت پول کم میاریم سریع دستمون میگیرن و بعد پس میدیم
شوهرم میگه مگه پول دادن پسشون قراره ندیم که میگی احنراممون گذاشتن
اینا که احترام نیست،فلان رفیقم فلانی فلانی پدرزنشون براشون خونه و ماشین و مغازه دادن
واقعا هم راست میگه میدونم دادن ولی اونا دارن پدر من که نداره چکار کنه
گفتم از همه جا هم خونه اونا برام بهتره،گفت خودتم میدونی نیست و نمیتونی بیشتر دو روز بمونی
گفتم اونجا از خونه تو برام بهتره گفت خودتم میدونی که نیست با پوزخند گفت منم گفتم درد و بلاشون تو سرت،وای یه توسری بهم زد که هنوز سرم درد میکنه
اصلا نمیدونم چکار کنم تلاش میکنم رابطمون خوب میکنم
عصبی میشه سر هرچیزی و بهم فخش میزه من حواب میدن رومون باز به هم باز میشه،
حالا اومدیم شهرستان خونه پدرامون،پدر من که نداره پونصد تومن عیدی بچم داده
داداشم که نداره یه میلیون عیدی بچم داده
پدرشوهرم که پولداره دویست تومن عیدی بچم داده
بهش میگم ببین این عیدی خونواده من که میگی دوستم ندارن هست،اینم عیدی خونواده تو که مبگی عاشقتن
اول عیدی خونواده من دادن اصلا به رو خودش نیاورد که عیدی دادن و تشکر نکرد حتی یه بار
دویست تومن باباش انقدر تشکر کرد که خودشو پاره کرد
انگار زور دویست تومن پولدارا از یه میلیون و نیم فقیرا بیشتره