هفته پیش خانواده خودشو دعوت کرد براشون سنگ تموم گذاشتم.تازه چون غذام خوب شده بود ظرف وظروفم درجه یک بود مامانش اعصابش خرد شده بود تیکه انداخت بهم و رفت
دیشب که خانواده من دعوت بودن رفت تو اتاق نیومد بگه کاری هست کمکت کنم. برنج را خودم صاف کردم. الان بدن درد دارم. حالا خودش اصرار کردن مامانم اینا بیان. من گفتم نمیخواد حالشو ندارم و...
عوضی
دفعه بعد خواست خانوادشو مهمون کنه میگم ببر رستوران با اینکه زورم میاد پول خرجشون کنه