توروخدا الکی نگید دروغه زخم زبون نزنید به امام حسین دروغ نیست یه کلمه حتی
فقط از قبل تایپ نشده یکمم طولانیه صبر پیشه کنید
دیروز دیدین چندتا تاپیک زدم شوهرم اخلاقش بده مخصوصا دو سه روزه مثل دیوونه هاست
تازه از جایی برگشته بودیم یکم خوب بود رفت خونه مادرش برگشتنی
من رو تخت خوابیده بودم اومد پیشم
یهو گفت یچیزیه چند روزه داره اذیتم میکنه منم بایر توروبسوزونم
گفتم باشه بگو
گفت یادته گفتی بخاطر اینکه برادرت و خواهرت مشکل ذهنی دارن مارو فرستادن آزمایش
مادر خودت هم مشکل داره
منم خیلی عصبی شدم (کلا قضیه اینکه اینا خواهر و برادرش مشکل ذهنی و جسمی دارن خجالت میکشن همش قایمشون میکنن من حامله ام رفتم دکتر فرستاد آزمایش ژنتیک این پرسید چرا من گفتم
مادر منو هم گفت الکی گفت که مثلا تهمت بزنه وگرنه مادرم سالمه سالمه فقط خیلی باسیاست نیست)
من چیزی هم بهش نگفتم فقط عصبانی شدم گفتم از جلو چشمام برو
اونم یه سیلی محکم زد
آروم گفتم عوضی
که یهو یدونه محکم زد از اون طرفم چشمم باز بود صاف خورد وسط چشمم
یه لحظه حس کردم چشمم کور شد انگار له شد
کلی جیغ کشیدم
ادامه داره