واسه من که سنتی بوده و عشقی نبود
ولی اصلا اینجور فکر نمی کردم دید خیلی عاشقانه ای داشتم
همسر رو کسی می دونستم که پناهه همیشه پشتمه هر حرفی میشه باهاش زد و ..
ولی اصلا اینطوری نیست
تو این ازدواج بقدری مادرشوهرم اذیتم کرد که کاش میمردم ولی این ازدواج نمیکردم کاش شعور داشتم تا بچه نداشتم جدا میشدم بدبخت شدم
ناکام میمونه
تو دورانی که با هم بودیم مشکلات خودمونو داشتیم اما خیلی روزای خوبی بود
متاسفانه اون اونقدری عاشقم نبود که من بودم بخاطر خانواده‌ش کنارم گذاشت
قراره بعد عید تموم شه همه چیز
اونجوری که میخواستم نشد ولی بدم نیست خداروشکر
خیلی خوب بودیم‌همه ما رو میگفتن تا که قضیه بچه اومد وسط💔💔
عزیزم
انشاالله خوشبختترین باشید
خیر...چه وعدهای صدمن یه قازی میداد..اما الان به نون شب محتاجم کرده😊
من ک نامزدم ۱۴سال بزرگتر ازدواجمون سنتی و عجولانه بود
و حسرت عشق رودلم هست ....
کاشکی زبونم لال میشد و بهش بعله نمی دادم
کاشکی قلم پامو می‌شکست و هیچوقت پامو تو خونه ی منحوس اون نمیزاشتم
مثلاً عاشقم بود مثلاً هر دو تامون عاشق هم بودیم
ولی ی بچه ننه تمام عیار بود حاضر بود منو بچم بمیریم ولی کسی بد خانوادشو نگه
سختی های زیادی از سر گذروندیم و یه سری مشکلات حل نشده داریم ولی همین که باهمیم راضیم
دوست بودیم و عاشق
ولی تو زندگی از اونی که فکر میکردم خییییلی بهتره🥰👍
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز