دلم میسوزه التماس میکردم بعد از ظهر تو رو خدا فقط نیم ساعت بچه رو سرگرم کن اون اوایل که بچم بهم وابسته بود من دیشب فقط دو ساعت خوابیدم دارم میمیزم ..میگفت من مردم فقط باید بیرون خونه کار کتم اگر کارای بیرون میکنی اگر خرج زندگی میدی من این کار کنم بعدم میرفت باغ به رفیقاش بازی …حالا میبینم با این سختی بچه داری کردم نگو روزایی که من افسرده افسرده بی خواب تنها بچه داری میکرذم اقا عشق و حال و اخلاقش با یه زن غربتی تقسیم میکرده ….واقعا قلبم آتیش این ی زن متوجه میشه فقط