2777
2789

سلام من 24سالمه و 4ساله که ازدواج کردم.از اوایل ازدواج تا همین الان که دارم اینو می‌نویسم با مادر شوهرم تو یه خونه دارم زندگی میکنم .من دلم میخواد مستقل باشم ولی شوهرم خیلی مامانیه در ضمن اینکه مادر شوهرم خالمه.اوایل زیاد سخت نمیگرفتم ولی الان چند روزه که اعصابم داغونه دیگه نمی تونم تحمل کنم اصلا راحت نیستم یعنی آرزو به دل موندم با شوهرم تنها باشم حتی نمی تونم با شوهرم حرف بزنم چون این خاله ی عزیزم گوشاش خیییییلییییییییی قویه.حتی نمی تونم تو خونه لباسی که دوست دارم بپوشم چون همیشه هست همیییشه .

تو رو خدا بگید چیکار کنم احساس میکنم افسرده شدم با هیچکی حرف نمی‌زنم حوصله هیچی ندارم فقط سرم تو گوشیه .بدتر از همه اینکه ما از شهر خودمون رفتیم ی جای دیگه از خانوادم 1200کیلومتر دورم 

یک پسر هم دارم ببخشد خیلی طولانی شد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه خونه تون دو طبقه باشه مثل یکی از دوستام ، هر کدوم تون تو یه طبقه باشید وگرنه یا باید با همسرت صحبت کنی و بگی که راحت نیستی ، البته از یک بابت که خاله ته بهتره ، حتما از مامانت کمک بگیر هر چی باشه خواهرا با هم راحت ترن ، از مامانت بخواه که مسآله رو حل و فصل کنه ...

یه پلک زدم یه شب گذشت دو پلک زدم دنیا گذشت   یه قاصدک رقصید و با هزار تا ناز اینجا نشست
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز