خواهرم ازدواج دومشه
با سکه های مهریه اش و زحمت خودش خونه خریده (خودش شاغله)
همسر کنونی ش خونه ی خودشو داده به زن قبلی و بچه هاش
خودش اومده ی خونه ی خواهرم زندگی میکنه
ایشون به شدت در این مورد ضعف دارن
و حس داماد سر خونه بودن داره
اما به جای ضعف نشون دادن حمله رو به جلو میکنه
اوایل ازدواج شون خانوادش که ماشالله خیلیم پرجمعیتن چن روز چن روز میومدن مهمون خواهرم ازشون پذیرایی میکرد پخت و پز میکرد ظرف میشست کلی
درد آرنج و دست گرفته بود از بس مهمون داری کرده بود
اونام چن تا بی احترامی و پرروئی کردن خواهرمم جلوشون دراومد و دگ مهمونی ها رو تعطیل کرد
من روزایی که خواهرم دیر میاداز سر مار و نمیتونه ناهار بپزه میرم ناهارشونو میذارم و براشون فیلم میبرم تو فلشم نگاه میکنیم
کلی هم تنقلات با پول خودم میخرم
یعنی انگار اونا مهمون منن
چند روز پیش به شوخی گفتم اینجا خونه ی خود منه😁😁
داماد مونم ناراحت شده بعدا با خواهرم دعوا گرفته که چرا خواهر تو میاد و اینجا رو مال خودش میدونه اما پای خانواده ی منو بریدی!
خیلی ناراحتم باعث دعواشون شدم من واقعا منظوری نداشتم
الان که فکر میکنم حرف جالبی نزدم چون اون آقا ضعف داره در ایم مورد و من دقیقا رو نقطه ضعفش دست گذاشتم
دگ خونه خواهرم نمیرم دعواشون بشه😓