ببخشید پرحرفی هم کردم سرت رو درد آوردم
من معمولا عادت ندارم اینجا تاپیک بزنم یا اظهارنظر کنم
ولی اتفاقی تاپیکت رو دیدم یاد اون دوران خودم افتادم که چه حال و روزی داشتم
خیلی بهم سخت گذشت و زمان برد تا به خودم بیام
گفتم تجربه م رو بهت بگم شاید به دردت بخوره
قطعا بری بشینی پای حرفای دختره نمیگه من ایراد داشتم
بشینی پای حرف های پسره هم همونطور
ازدواج با این آدم ها خیلییییی سخته خیلییییی
من و البته خونوادم اون زمان واقعا به این نتیجه رسیدیم عطای این آقا رو به لقاش ببخشیم چون نمیتونستیم ریسک کنیم که کی داره راست میگه کی دروغ میگه
خیلی ازت ممنونم راهنماییت چشم و گوشمو باز کرده. خواستگار زیاد داشتم ولی نشده به دلم نمی‌نشستن هیچکدوم.ولی ایشون به دلم نشست که مشکل بزرگی داره از طرفی هم دام میخواد سر و سامون بگیرم خانواده ی خودمو داشته باشم.
طلاق دادن بعد از یک ماه زندگی خیلی جای شبهه داره
چون معمولا بزرگترها و نزدیکان میان میانجیگری و ریش سفیدی و نمیذارن یه زندگی یک ماهه از هم بپاشه
و به این اصرارش برای ۱۴ تا سکه مهریه هم حسابی فکر کن چون مردی که به قول خودش چشمش ترسیده قطعا هم قرار نیست طی زندگی چیزی به نامت کنه
مهریه صرفا فقط برای زمان طلاق نیست درواقع یه پشتوانه س برای بعد از اون آقا حتی
جوری نباشه فردا توی زندگی تا تقی به توقی میخوره بگه برو مهریه ت هم میدم چون این آقا گویا تلاشی برای نگه داشتن زندگی قبلیش هم نکرده
الان عرفا تو همه شهرها دیگه ۱۱۰ تا سکه رو مهر میکنن اونم یه دختر مجرد و ازدواج نکرده رو
تازه اینها درصورتی هست که تحقیقات کامل کرده باشین کامله کامل و این آقا سربلند دربیاد از این تحقیقات
میفهمم چی میگی عزیزم بخدا قسم منم این دوران رو گذروندم و چقدر استرس ازدواج کردنم رو داشتم
ازدواج با این آقا واقعا ریسک داره عزیزم ممکنه راست گفته باشه
من واقعا چه خودم چه خونوادم نتونستیم از پس ریسک و فکر و خیالش بربیایم
منم استرس خونوادم رو دیدم با خودم نشستم فکر کردم دیدم واقعا ازدواجی که از الان داره تن و بدن این پدر و مادر بیچارم رو میلرزونه رو نمیخوام و تمومش کردم
