به خاطر رفتارای بدش و بد دلی کردن و اینکه هز بحث کوچیکیم بینمون بود به مامانش میگفت اونم زنگ میزد باهام دعوا قهر کردم قصدم هم جدایی بود
چند روز پیش خالش نامزدم زنگ زد گفت خواهرزاده منو دوست نداری؟پس چرا فلان شب پریدی بغلش و بوسش کردی و... من از همه چیت خبر دارم منو دوست داره و همه چیو براش خالش گفته
بعدم گفت هر چیم بهت بگم حق نداری ناراحت بشی و باید بلند شی بیای
بعدم گفت گوشیو بزن رو آیفون اون مادرتم بشنوه. فکر کرده مول اسباب وسایلت که هر روز میبره عوض میکنه میخواد هر روز برات شوهر عوض کنه(برای خرید جهاز چند بار رفتیم بت مامانم وسایل عوض کردیم و نامزدم بهشون گفته بود)
بعدم به مامانم گفت به تو ربطی نداشته که رفتی ظرفشویی مارک فلان خریدی که خواهرم منم مجبور شه بره لباسشویی اون مارک رو بخره
بعدم بهم گفت تو رو به خاطر حجابت گرفتن حق نداری بی حجاب باشی(حالا خود خاله خیلی بی حجابه)گفتم من بی حجاب نیستم
گفت خواهر زادمگفته میخواستی با بائز و شلوار بی چادر درای بیرون گفتم نه بخدا دروغ گفته. میگفت اون دروغ نمیگه تو دروغگویی و بی لیاقتی حق و حسابتو هم میندازیم جلوت
دو هفته بعد از عقدم مادرشوهرم زنگ زد بهم گفت بی حجاب گفتم من چادریم اون عروست با مانتو میگرده چرا من بی حجابم گفت اون با تو فرق داره. بعدم بهم گفت روانی برو خودتو درمان کن منن گفتم شما دیوونم کردین
بعد از دهن نامزدم در رفت فهمیدم گوشیش رو آیفون بوده پیش نامزدم و جاریم و برادر شوهرم این حرفا رو بهم زده
نامزدم میگفت چیزی نگفته که راست میگه زن داداشم با حجاب ما باید مراقب تو باشیم آبرومون نبری ما تومردم ابرو داریم😐😐😐
بعد جالبه من خودم چادری بودم و هستم
حالا رفتم درخواست طلاق و مهریه دادم با این کارا واقعا حق ندارم حدا بشم؟