من چند روز پیش با ی خانوم داشتم حرف میزدم ک ایشون سی و چهار سالشون بود ایشون تعریف میکرد ک واسه من خواستگار ک میومد همشون دنبال وضعیت مالی و قیافه من وشغل پدرم و اینا بودن و هیچکدوم منو نپسندیدن.نتاسفانه من تا سی سال صبر کردم و دیگ نتونستم صبر کنم و رفتم صیغه ی مرد چهل ساله شدم ک ی دختر ده ساله و ی زن داشت.خب من هم نیا رهایی داشتم ک نمیدنش و همش منو سرکوب میکردن.نیگفت من تموم این سالها منتظر بودم و دیگ دیدم آخرش واقعا هیچ اتفاقی نیفته رفتم و اینکارو مردم و جالبه می‌گفت پشیمون نیست و برگرده عقب حتما اینکارو می‌کنه جالبه می‌گفت شوهرش واسش ی دویست و شش خریده و ی خونم اجاره کرده.خیلی راضی بود و می‌گفت بالاخره منم آدمم و حقم ن این نبود
شایدم یکی عین من بچس و از اول نمی‌دونستم طرف متاهله
من با یه آقا نزدیک دوسال در ارتباط بودم بعد تازه فهمیدم متاهل
البته اونموقع سنم کم بود💔🥲
خانواده هاشون مثل خودشونن ، این جور زنا و دخترا از خانواده های بی ریشه هستن اگر کسی خانواده درست وحسابی داشته باشه از جنین کاری حیا می کنه
تا قبل از دیدن این تاپیک فکرمیکردم اصلا محاله که کسی همچین کاری بکنه و خانوادش هم بدونن
عزیزم 💔
آره این هم هست
عزیزم يا ابن تاپیک قصد ناراحت کردن شما رو نداشتم امیدوارم از تاپیک من ناراحت نشده باشید ❤️
و بابت گذشته هم خودتون رو سرزنش نکنید چون گذشته واقعا دیگه گذشته
و شما هم فهمیدید اشتباه هست و...
و منظور من به اون آدم هایی هست که می دونند و...
بعله درسته حرف شما
اون آقا با خانوم باردار علنن از طریق کن خیانت میکرد ومنم اونموقع همش۱۷سالم بود
یه بازی روانی و عاشقی با من راه انداخته بود که من حاضر شده بودم به طلاق خانومش
هنوز بعد گذشت چندین سال من خودم رو نمیتونم ببخشم و حس بد دارم و دایم در سرزنش خودم هستم خداروشکر که زودتر به خودم اومدم
تاپیک شما کاملا اگاهانس درود👍🏻🌱♥️
