شوهرم رانندس و سر اینکه میگفت بیا بریم واسه عید دیدنی خونه ی عموم اینا جرو بحثمون شد آخه ما 7ساله ازدواج کردیم درحالی که ی بار نرفتیم عید خونه ی عموش ولی امسال بخاطر اینکه عموش چنتا بار بهش معرفی کرده و بهش کار داده میگفت بریم منم گفتم خجالت میکشم بعد چن سال برم و نرفتم
خب؟
خب میرفتی چچی میشد ادب و احترام میذاشتی ای بابا
چ عیبی داره برید
حالامیرفتی
خودشم روز چهارم عید بود و من روزه بودم حوصله نداشتم بازبون روزه برم
هب باشوهرت میرفتی چراباهم همراه نیستید
وا
من خودم ب شوهرم میگم بریم خونه فامیلات
سعی کن پیشقدم بشی و باهاش آشتی کنی
بخدا قهرهای طولانی صدمه های بدی به زندگیت می زنه
کم کم حسش نسبت بهت کمرنگ تر میشه و این برای یک زندگی مشترک واقعا خطرناکه
نذار قهرهاتون بیشتر از چند ساعت باشه نهایتا" یک روز
بعد آشتی کنید و باهم خوش بگذرونید ...
خب میرفتی عزیزم.حق داشته همسرت.خیلی وقت ها خیلی از رفت و آمدها مناسبتی انجام میشه و دوباره بدست فراموشی سپرده میشه.مثلا منم سال قبل بعد ۲۰ سال زندگی رفتم خونه پسر خاله همسرم عیددیدنی چون قبل عید تصادف کرده بود و ما ایام عید فهمیدیم .امسال هم نرفتیم دیگه.بهتر از قهر و اعصاب خوردی هست
بعد افطار واسه یک ساعت میرفتین هم تشکر بود هم احترام بنده خداها اگه بهت بی حرمتی کردن بی احترامی کرده بودن اونوقت حق داشتی بعدشم حالا بعد ۷ سال میخاین در رفت و آمد باز کنید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز