اینو به شوهرم بگم خوبه

آخه من آدم اجتماعی نیستم واقعا اینجور چیزارو نمی‌دونم چون جایی نمی‌رفتیم موقع مجردی مامانمم صدبار گفته بهش ما کم جمعتیم بهش شما پر جمعیت طول می‌کشه یاد بگیره واقعا نمیدوستم باید کامل پاشم ولی حالا که فکر میکنم اوایل هم اون کامل پا میشد موقع خدا فظی ولی دیدم این اواخر که نیم خیز شده موقع سلام و خدافظی با پدر و مادرم ولی من چیزی نگفتم و بزرگش نکردم و تو فازش نبودم بعد دیشب همینو بهش گفتم گفت خب مشکل داشتی میگفتی بهم تا پامیشدم در این پرروعه

دیشب بعد اون حرفامونو تا صبح گریه کردم اومد بغلم کرد گفت غلط کردم دیگه چیزی نمیخام هر دفه همینو میگه منم گفتم درست میگفتی  از بغلش اومدم بیرون  پشت بهش خوابیدم چون نیم ساعت داشتم گریه میکردم هی هوف هوف میکرد براش مهم نبود  صبح هم رفت سرکار دیگ ارتباطی باهم نداشتیم چند ساعت پیش پیام داد من میرم بیرون منتظر بمونم اون پیام بده ؟

آخه خیلی دلم پره دوست دارم اینارو بگم بهش دارم منفجر میشم