به ظاهر خیلی خودشو ساده و بدبخت و بیچاره و بی زبون نشون میده اماااااااااااااااا در باطن خیلی دورو و زبون درازه و ....
چند ماه پیش پدر من حالش بد شد و شوهرم گفت مامانم گفته بریم خونه پدر خانومت و .... چندین دفعه شوهرم گفت مادرم میخواد بیاد من به خانواده م گفتم و گفتن آخر اوکی بیاد و به شوهرم گفتم خانواده م گفتن تشریف بیارید و ... نیومد ( شوهرم بهش گفت بیا و نیومد)
دوباره پدرم مریض شد و شوهرم بهش گفت زنگ بزن مادر خانومم به شوهرم گفت باشه شماره شو بفرست ، شوهرمم شماره مامانمو فرستاد واسش و زنگ نزد و از خودم پرسید پدرت چطوره و ....( الان شوهرم فکر میکنه مادرش زنگ زده مامانم )
دوباره مامانم واسش حلوا آخرین پنجشنبه رو فرستاد ( خواهر شوهر بزرگم ازم تشکر کرد که ممنون حلوا واسم فرستادید منم 😐 این شکلی نگاش کردم و هیچی نگفتم )
مادر شوهرم حلوا رو داده بود بهش ، گفته بود مادر فلانی واست حلوا فرستاده
منم اینارو نه به شوهرم گفتم نه به خانواده م
اما دلم میخواد به شوهرم بگم دروغگو هستش، بگم واست فیلم بازی میکنه، بگم مادرت دو رو هستش