مهمون داریم میبریم شهرستان، از خونه ماهی داشتم میبردم به شوهرم گفتم یکیو ببرم واسه مامانم چون ده روز خونش بودیم شوهرم اصلا خونه مادرش نمیره بهش زحمت نمیده اونم روز اول باما دعواکردرفتیم خونه بابام،
گفتم روغن بخریم گفت دیوانم بخرم تو نیاری تهران اضافه بیاد بزاری اینجاااااا ینی سگگگگ شدممممااااا کل عید خونه مادرم پلاسه دلم میخاد دهنشو سرویس کنممممممم
بمون خونه خودت تا حالش جا بیاد بیکاری میبریش میزاریش رو دست مادر طفلک
از ادمهای دَلِه و خسیس بشدت بدم میاد که مادرشوهر من نمونه بارزش.. مهمون خونه راه نمیده یا میری خونه اش هیچی نمیاره حتی چایی.. من باز خودم عادت دارم ب این رفتارا ولی پاشدیم با مامانم اینا رفتیم مراسم عزاشون یدونه چایی دست مامانم نداد شام ب جهنم..
از اون نپرس خودت ب و روغن بخر
ما با فامیل رفتیم شمال
هرکسی مشغول ی کاری بود هرکسی ی چیزی میخرید
مامانم گف بابا دستش بنده به شوهرت بگو برو شامپو بخر یادم رفته بیارم
بهش گفتم انقد بداخلاق شد و عصبی شد بعدم ک خرید قایم میکرد فقط واسه خودش میبرد تو حموم دوباره میورد بیرون
چرا میبریش خونه مامانت؟
اینبار ک برا یه تعطیلاتی منتظر بود برید خونه مامانت اصلا ب روی خودت نیار چیزیم گف بگو مامان من نون مفت نداره ب تو بده برو خونه مامانت ببینم چقد تحملت میکنه
اصلا نبرش خودتم تحمل کن
