با لباس طراحی یکی از دوستانم که فامیل و خانواده میشناسنش
رفتم یه مهمونی ای
بعد مادربزرگم لباس و تو تنم دید
همه گفتن چه خوشگله و فلان
مادربزرگم اومد مثلا از دوست من حمایت کنه «می شناستش»
برگشت گفت «این دختری که لباس ترنج و طراحی کرده
بسیار با پشت کاره
از یک خانواده ی« ضعییییف و سطح پایین»
به اینجا رسیده
که مزون معروف زده
ده بار تاکید کرد که خانواده اش ضعیف بودن
بقیه هم سر تکون میدادن
بچه ها از وقتی اومدم خونه حالم بده
انقد لحنش بد بود
یه بغضی تو گلومه
اصلا تعریفت رو کن
چرا باید بگی حتما...