2777
2789

آقا چند روز پیش عمم اینا یهو بیخبر اومدن خونمون بعد ما با اینا خیلییی رودربایستی داریم کلا لِولشون از ما خیلی بالاتره

بعد خونمون خیلی بهم ریخته بود😭شب قبلش مهمون داشتیم ظرفای شسته رو جمع نکرده بودیم ، آب هم قطع شده بود طرفای ظهر نشسته بودن

بعد این وسط بابامم با یه شلوار کوتاه از دشویی اومد 

بعد من میخواستم آجیل اینا بیاریم جاآجیلی پیدا نمیشد😭 بعد مامانمو صدا زدم داشتم باهاش حرف میزدم با عصبانیت شوهر عمم رو مبل نشسته بود منو دید از رو آیینه😭😂😂

وای خیلی بد بود ،کاش یه زنگ میزدن بیشعورا😥

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

دیگه عید باید منتظر مهمون باشین دیگهولی کار اونا هم بد بوده

ما تا اینجای عید اصلا مهمون سرزده نداشتیم

دیگه فرهنگش جا افتاد همه زنگ میزنن

اگر امضام رو خوندی واسم صلوات بفرست تا رسالت زندگیم رو پیدا کنم.

خب عید باید منتظر مهمون باشید دیگع روی باز مهمتر تمیزی خونس

اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.
از مهمون سرزده بیزارم منم چند روز پیش به یکی اصرار که فردا شب شام بیاید گفت نه نمیایم و یعد شام میای ...

چه شامی

باید جلوش نون پنیر میذاشتی

اگر امضام رو خوندی واسم صلوات بفرست تا رسالت زندگیم رو پیدا کنم.

دیگه الان کسی سرزده خونه کسی نمیره

اتفاقا لولشون پایینه که اینجوری میرن عیددیدنی

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
قدیما چقد خوب بود یه اتاق کلا مخصوص مهمون بود که یه درش از تو حیاط بود مهمونو مستقیم میبردن اتاق پذی ...

آره

من دوس دارم اگ ازدواج کردم خونه هام مث خونه ی قدیمیا باشه

حتی از اوپن آشپزخونه هم بدم میاد

آرهمن دوس دارم اگ ازدواج کردم خونه هام مث خونه ی قدیمیا باشهحتی از اوپن آشپزخونه هم بدم میاد

مال من همینجوریه  .ولی این تاپیک منو یاد مهمونم انداخت بی خبر اومده بودند همسرم نبود و من دست تنها با بچه های کوجک بودم و یه جراحی کوچک انجام داده بودم .دوست همسرم دو ماشین اومده بودند همسرم سفر بود  گفته بود خونه‌ نیستم اما ی خونه‌ خالی براشون جور کردیم موندن دو سه روزی میرفتن تفریح میومدن استراحت می‌کردند هنوز عذاب وجدان دارم نتونستم دعوتشون کنم 

اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792