مادرم از زمانی که تو شکمش بودم تا زمانی که به دنیا اومدم و بزرگ شدم من رو به خانم فاطمه زهرا سپرد و دعا میکرد من زیر سایه خانم فاطمه زهرا بزرگ بشم ...
وقتی چشمم به ضریح افتاد یادم اومد یکسری چیزها رو خواب دیدم
اولش باور نمیکردم اما تو اینترنت که زدم چیزهایی که دیدم درست بودم
اما هنوزم میگم اینجا جای خوبی برای تعریف کردن نیست .....
مکاشفه نبود ولی وقتی چشمم به ضریح افتاد یادم اومد که تو خواب قبلا چه چیزهایی می دیدم ....
همونجا از ته قلبم دعا میکردم فقط یک قسمت از مصیبت روز عاشورا و تاسوعا رو ببینم که تو خواب دیدم ...
البته خواب نبود خیلی واقعی بود