به شوهرم میگم کجایی میگه بتوچه قبرستون

دقیقاااااا چون عصبی شده میگم یه گو. هی میخوره 

یعنی بهت صد درصد تضمین میدم باور کن 

خیلی از این چیزا دیدم دور و اطرافم 

نمیتونی گوشیشو جک کنی

تعقببش کن

ن این خنگههههه 

زرنگه کنم ک بخوام کاری کنم فقط خدا میفهمه جز اون کسی بو نمیبره اما کلا راهم راسته از بچگی خطا نکردم چون انتخابم نبود و همیشه صادق بودم اما ی روز بخوام خطا کنم بلوک چجوری ردی نذارم

منم ناراحت میشدم ولی فهمیدم بودنش منفعتش بیشتر از نبودنشه این بود خودمو زدم ب بی عاری و برگردوندمش خونه ...بلاخره خرید کی بکنه خرج کی بده ... من ک نهایت ۴۰سال دیگه تو این دنیام برام دیگه منفعت خودم مهمه

به زبون خوش بگیرش، بگو عزیزم دلواپس میشم نگرانت میشم، تو هم قرار نیست به من جواب پس بدی که فقط قراره خیالم رو راحت کنی 

پارسال من حامله بودم، از همون سونوگرافی اول که دکتر گفت ممکنه بارداری نباشه و کیست باشه دعوای شوهرم با من دراومد که آره تو اشتباه کردی و حامله نیستی. بخاطر همین به لکه بینی و خونریزی که داشتم توجه نکردم و دکتر نرفتم. یه روز من نیم ساعت شایدم یه ساعت توو خونه گوشیمو خاموش کردم به همین بهونه شوهرم اومد گفت می‌خوام طلاقت بدم، اصلا توجهی به اینکه زنش بارداره نداشت، منم استرس و ترس شدید و گریه های شدید و التماس که تو رو خدا اینکارو نکن. یه مدت بعد که رفتم سونوگرافی گفت قلب بچه ایست کرده. شوهرم انداخت تقصیر من و مشکلات خونوادگیم.

خودت نیاز نیست به یکی بگو انجام بده یکی کا خیلی بهش مطمئنی

ن من واقعا برام سخته جسمش پیش من باشه  و دلش با کس دیگه 

چون من خودم اهل خیانت و...  این چیزا نیستم و نخواهم بود  بخاطر همین انتظار دارم مثل خودم باشه 

درسته ما هم خیلی دعوا میکنیم جر و بحث داریم ولی همینکه دلش باهام باشه واسم کافیه 

من دنبال هیچ منفعتی نیستم ب قول تو 40 سال عمر میکنیم  ولی دوس دارم زندگیم با عشق باشه ن بخاطر پول

ی چیزی گفتی ک درجوابت هرچی از دهنش در اومده گفته...

ی مدت تصور کن ک هم خونست در حد همونی ک توی خونت داری خوب بخور خوب بپوش خونتو مثل گل نگه دار و هیچ گونه سوالی از کارش و کجا بودی و چیکار کردی و.... نکن

بزار اون فکر کنه تو ازش فاصله گرفتی

صورتت ب هیچ عنوان اخمو نباشه خیلی ببخشید نیشتم تا بنا گوش باز نباشه ی چهره کاملا معمولی

سلام کرد جواب بده چیزی خرید برای خونه با اینکه وظیفشه تشکر کن حتی اگه تو هم نگفته بودی بخر ی چیزی خریده بود مثلا بگو وای ممنون چقد خوب شدخریدی سیب زمینی نیاز داشتم ....

میاد خونه براش چایی و میوه ببر نپرس ازش میخوری یا ن

گفت نمیخوام دوباره جمع کن

ببین دوست خوبم خواهر خوبم انتظار اینکه ی هفته ای یا ی ماه ب نتیجه برسی رو نداشته باش

خیلی خیلی خیلی سخته عوض کردن روشت ولی ب لذت بعدش می ارزه