خونه منو مادر شوهر تو ی ساختمونه با ی حیاط مشترک خانواده شوهرم پر جمعیت هستن حالا ک اومدن عید دیدنی مدام بچه هاشون تو خونه منن و با دخترم میان بازی میکنن ک کاری ندارم هر چند حوصله سرصدا ندارم چند وقت پیش بچه هاشون گفتن میخوان پیش دختر من بخوابن دخترم چهارسالشه اونا هم همین حدود یا یکم بزرگتر تا ساعت سه شب نزاشتن بخوابم اخرش هم رفتن پیش مامانشون چون میترسیدن حالا این دفعه هم خواستن بیا ب مادراشون گفتم نمیزارن بخوابم اودفعه اینطوری شده مادراشون ناراحت شدن شوهرمم میگه نباید این حرف میزدی یا میان اسباب بازی های دخترمو ازش میگیرن دخترم خیلی گریه میکنه شوهرم ب دخترم میگه بهش بدشون میخواد مهمونی داری کنه ولی من میگم ب دخترم خودت باید ازشون بگیری ب شوهرم گفتم اینطوری عزت نفس بچت تخریب میکنی و در اینده همین باعث میشه نتونه از حقش دفاع کنه حالا میگه تو خواهرمو ناراحت میکنی اما ب فکر ارامش من نیست منم همیشه اذیتم هی بچه هاشون میان همش دعوا میکنن با بچه من
ی اتاق اجاره کنید ولی زیر منت کسی نباشید
هب شما برو خونه مادرشوهرت که اونا نیان واحد شما
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز