نامزدم چن سالشه باهاش دوستم و فقط درحد خاستگاری بودیم و بعد عید نشون میارن برام
خونه نداره و ماشینشم پرایده و ی کار قرار دادی داره بدک نیست کارش
بابای من هیچ جوره هیچ جوره حتی حاظر نیس ضامن وام ازدواجم بشه داد و فریاد سر من ک خودتون پول جور کنید هی دارم بهش میگم خودم پرداخت میکنم باز نمیخواد قبول کنه دیگ بهش گفتم نمیخوام ضامنم بشی فقط دست از سرم بردار باز برای خودش داد و فریاد ک پسره هیچی نداره باید شیربها بده عاشق همین خودتون میدونین من هیچی ندارم ک بدم
اون وقت من رفتم از بلو بانکم وام ورداشتم ی زنجیر طلا هم داشتم ی پلاک براش خریدم زنجیر و پلاک و گذاشتم تو جعبه ک سر عقدم بابام بیاره بندازه گردنم ک بگم بابام طلا خریده برام 🥺
حتی حاظر نمیشه ضامنم بشه
همش میگ پسره هیچی نداره جاهاز نمیدم ضامنم نمیشم ب من ربطی نداره
حتی گفت تو اصلا بابایی نداری
بابام رفته رو مادرم زن صیغه ای گرفته رفته برای زنه لوازم خونه یخچال و تی وی ..خریده ضامنش شده
اون وقت من ک دخترشم نمیکنه
هرچی درمیاره برای اون خرج میکنه اصلا ی جور بدیه
ای خدا دلم خیلی گرفت بمیرم برای پسره چون هیچی نداره باید این همه حرف بشنوه 😔