سلام
من میدونم همه آدما یه سری تروماها و زخم ها درونشون دارن مثل خود من
من فکر میکنم ازدواچ یعنی یه فرصتی که دو نفر اینقدر به هم نزدیک بشن که بتونن زخم های همدیگه رو ترمیم کنن و به هم پناه ببرن
رابطه ما هم تا قبل از ورود خانوادش همینطوری بود
تله های شخصیتی همدیگه رو پیدا کرده بودیم و بهم اطمینان داده بودیم که آسیب نمیزنیم و آسیب نمیخوریم
اما با ورود خانواده یهو اینطوری شد که انگار کسب رضایت ما دو نفر دیگه مهم نبود ما باید فقط رضایت خانواده اش رو جلب میکردیم حتی به قیمت دروغ گفتن یا خود واقعی نبودن
و من بجای روبرو شدن با خودش، مدام کسی رو میدیدم که از فشار های مادرش کلافه ست و من رو مقصر میدونه