حقیقتا نمیدونم چیکار کنم. از نظر عاطفی خیلی به من وابسته هست.
کل فامیل و دوست و اشنای اون میدونن ک ما با هم هستیم.
عرق و قلیون رو گقتم نکش ، اون خودش گزاشت کنار.
قبل از من رفیق باز بود،وقتی با من اشنا شد، یک لحظه هم از پی من تکون نخورده. نمیره پیش دوستاش. سفر مجردی نمیره.(قبلا خیلی میرفته).
دنبال کار هست.
برعکس باباش، سربازیشو رفته. گواهینامه گرفت ک بتونه ماشین بگیره.
خودش کاری هست.
۶کا فالوور داره ولی همیشه مرز رفتار و حرف بین زن و مرد رو دونسته.
ما نزدیک هزاربار تو خونه ی اونا بودیم تنهایی؛ یکبار هم بهم نخواسته ک تعرض کنه یا حرمتارو بشکونه.
اینا باعث میشه ک فکر کنم این ادم عاشق من هست و شاید بتونه من رو خوشبخت کنه..
نظر شما چیه؟
چیکار کنم ک خوشبخت باشم:)