منم شوهرم از قبل عید زهرمارم کرده
میگه جایی نمیرم
خونه باباش۵دقیقه رفتیم
خونه بابام نیمد
فردا بابام مهمونی داره میگه حق نداری بری
خودش با دوست دخترش خوشه
امروز امد گفت حرف دارم اینقدر دم تو صورت خودم که رفت خوابید
مرتیکه ی بیشعور
بهش گفتم نجس حق نداری دیگه به من دست بزنی
اخه دستم را گرفت که خودم را نزنم
گفت چته گفتم مرض روانیم