میخوام بزارم برم خودم پرستارم ولی رسمی نیستیم میخوام برم تهران یه جای دور ، برادر زاده ام اتیسمشدیده مامامش جدا شد رفت دادشم اداره راه کار میکنه کلا بچه اش پیش منو مامانم ، مامانم از پسشبرنمیاد وقتایی که من سرکارم بهش داروخواب میدم مامانم که نمیتونه خودش صدتا مریضی داره
هرخواستگاری برام اومد چون شهرکوچیک وقتی متوجه مشکل بچه برادرم شدن رفتن پشت سرشونم نگاه نکردن یه بار میخواستیم عقد کنیم یه هفته قبل خورد بهم
به خاطر این مسئله میگن شاید بچه منم مشکل دار شد ادم سزی که درد نمیکنه دستمال نمی بنده توروخدا قضاوت نکنید نیاید بگید وای بچه های اتیسم باهوشن فلانن
یا بزار بهزیستی ، بهزیستی تمام وقت قبول نمیکنه یه چند ساعتی برن اونجا میان مث مدرسه اونم ایام تعطیل ، سردی هوا اینا تعطیل میشه اونجاهم کم اذیت نمیکنه بچه های دیگ گاز میگیره
دلم میسوزه براش ولی خودمم دارم پیر میشم میخوام برم یع شهر دیگ تنها زندگی کنم برم سرکار شاید ازدواج کردم نمیتونم تااخر عمر اینطوری زندگی کنم