بچه خواهرم دختره خیلی خوشگله واز بچگی هروقت بیرون میرفتیم مردم بهش توجه میکردن وهمین باعث شد فوق العاده
که اعتماد به نفسش زیاد باشه و خیلی خیلی شیرین زبونه خلاصه ۳ سالش که بود خواهرم ژیمناستیک ثبت نامش میکنه
اینم با مربیش و مدیر باشگاه خیلی باهاشون،صمیمی میشه
باهاشون حرف میزد و بغلشون میکرد مربی و مدیر باشگاه بشدت بچه خواهرم دوستش، داشتن بعد خواهرم بهش یاد داده بود به جای خصوصیش بگه بلبلی، خلاصه یکروز میره ژیمناستیک پیش مدیر باشگاه رویاهاش میشه و باهاش حرف میزنه مدیر باشگاه میگه تو بلبلی منه ، منظورش بلبل بود
بعد اومده بود خونه به خواهرم گفته بود خانم فلانی گفته تو بلبلی منی فکر کردم منظورش اونجا خانمه بوده
ماکه مردیم از خنده