آره ۱۱ سال تفاوت سنی چیز کمی نیس
الان شما شور و اشتیاق جوونی تو سرته ولی اون نه
دلت ناز میخواد توجه میخواد ولی از نظر اون این کارا لوس بازیه
.
عزیزم همین که میگی هرچی میخوای برات فراهم میکنه خودش یه پوئن مثبته باور کن علاقه کم کم به وجود میاد مطمئنم
چون ما هم دقیقا مشابه شما بودیم
سعی کن یکم رویه ات رو عوض کنی
حالا که میخوایی باهاش باشی و جدا نشی
اگه سرش شلوغه اشکال نداره توعم بهش زنگ نزن ولی بهش گه گاهی پیام بفرست ، قلب رنگی رنگی بفرست
چه میدونم موقع افطار براش بنویس قبول باشه عشقم فلان . . .
وقتی دیر اومد یا دیر زنگ زد بگو چقددد منتظرت بودم عزیزم دیر اومدی ولی خداروشکر خسته نباشی ، چه خبر؟
(حتی اگه از دلتم نیاد یه بار اینجوری کن ببین چی میشه)
بعد اگه گفت ببخشید دیر شد مشغول بودم
بگو فدای سرت عزیزم فقط دفعه بعد زودتر بیااا
میگن زبون خوش مار رو هم از لونه اش در میاره
ببین مطمئنممم کارسازه حتی احتمال اینکه روز بعد دیر بیاد و بگه ببخشید و خودش کلی توجه کنه هم زیادهععع
آخه میدونی
این روزا پارتنر منم به شدت سرش شلوغه بازارش گرمه
شبا هم با کار آنلاینش مشغوله تا ساعت ۱/۵
بعد من اوایل هی گیر میدادم
اینم خودش خسته بود قربونش برم ، منم روش قهر میکردم واقعا عصبی میشد میگفت حرف زدن با تو فایده نداره
ولی یه روز از نزدیک دیدم که واقعا چقد سختی میکشه توی یه روز
ازون به بعد دیگه منم تا ساعت ۱/۵ مشغول میکنم خودمو تا اون موقع همون ساعت میام و میشینیم تا صبح حرف میزنیم
دعوا هم نداریم
ولی خب هر کی اخلاقش فرق داره
من احساسات شما رو هم نمیدونم دقیقا چطوره
ولی انشالله که دلت شاد باشه همیشه
مواظب خودت باش 🩷
منم ازدواجم سنتی بود و فقط به اصرار دیگران که پسر خوبیه و وضعش خوبه و .... زنش شدم
همون شب اول عقد پشیمون شدم و تو دلم خودمو سرزنش کردم که چرا قبول کردم
چند ماه اول عقد هیچ حسی بهش نداشتم متوجه می‌شدم که اونم همینه
کمکم خوب شدم و عاشقش شدم اونم دوستدارم شد اما دوست داشتن من تا زمانی بود که ازش خیانت ندیده بودم
پدر خوب و مرد خوش اخلاقیه اما خیانتش داغونم کرد و باعث شد دیگه هیچی برام مثل قبل نشه
