درسته بچه بودم ولی محلش ندادم اصلا و حرفاشو نادیده گرفتم
و سعی کردم جوری رفتار کنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده😐اون موقع انگار عقلم بیشتر بود😐😂
بعد دیگه گذشت و همه چی هم عادی بود و جوری وانمود کردیم که هیچ اتفاقی نیفتاده و خیلی معمولی مثل قبل تو جمع ها هم بگو بخند میکردیم
خب
خوو
پسر دایی منم وقتی ۷ سالش بود بهم گفت بیا باهم فرار کنیم بعد ازدواج کنیم منم ۱۴ سالم بود😂😂😂😂😂
ادامه داده خبب
🤪
بو داره
الان چند بار دیدم مادرم و خالم باهم حرف میزنن راجب ما😐شوهر خالمم زنگ زده بود با مادرم حرف میزد،انگار میخوان مارو به هم وصل کنن
خالم و مامانم نقشه کشیدن برای ما و فکر میکنم پسر خالمم خوشش اومده که مامانش این حرفا رو میزنه
میدونمم که پسر خالم تو این مدت دوست دختر داشته،یکیشو خودم میشناسم
بابام و مامانم مدام تو خونه میگن پسر خیلی خوبیه و تو چرا اینجوری داری میکنی
به نظرتون قبول کنم باهم حرف بزنیم؟
ولی کلا هیچ حسی هم بهش ندارم
نه
اگه بهش حسی نداری اصلا قبول نکن
چون اینکه میدونی دوست دختر داشته روانیت میکنه
ازدواج فامیلیم خوب نیست
ازدواج فامیلی اصلا
فامیل اونم پسرخاله اصلا
