با اینکه من پاک پاکم و هیچ خطایی ازم سر نزده تاحالا اما همیشه گیر میده بهم و خدانکنه تو خیابون یامهمونی چشمم و صورتم برگرده ب طرف دیگه ای
قیامت میکنه
امشبم تو مهمونی خانوادگیشون چون دامادشونم بود و من خندیدم و حالا تو جمع نگاهمم خورده ب دامادشون همون لحظه سر موضوعی اون طرفم خندیده منم خندیدم ولی ب قرآن قسم ک قصد و غرضی نبوده بهم تهمت زد کلی دادو بیداد و اصلا حرفمو قبول نمیکنه و قهر کرده
دیگه نمیدونم چکار کنم دارم دیوونه میشم