نامزدم این دم عیدی سرش فوق العاده شلوغ بود و چون شغلش آزاد همش مشتری براش میومد و گاهی وقتا حتی نمیتونست تلفن جواب بده و یه پیام بده از صبح تا شب یهو هیچ خبری ازش نبود و کلاً فوق العاده اذیتم کرد
منم این هفتهها برام خیلی بد گذشت عزیزمو از دست دادم خلاصه حالم خیلی بده
همش میخواست باهام حرف بزنه دائم مشتری میومد توی این مدت اصلاً نتونستیم صحبت کنیم فقط حرص خوردم فقط عذاب کشیدم ولی بازم درکش کردم بازم تحمل کردم بخشیدم گفتم اشکال نداره بران میکنیم بعداً
بهم قول داد چند روز از تعطیلات عید کنارم باشه و امشب زودتر اومد خونه تا پیشم باشه
همین رسید برگشت گفت دارم میرم مهمونی ساعت ۱۰ میام پیشت
نه تنها نیومده بلکه داره به خوشگذرونیش میرسه و اعصابم خیلی خورده دلم میخواد بزنم تیکه پارش کنم به خونش تشنم
فقط بلده الکی قول بده آخرشم بزنه زیرش اه