پونزده روزه استرس دارم سر یه جمله

همش این جمله هارو تو دلم تکرارش میکنم و استرس شدیدددد دارم دلم آرامش میخواد همش تو دلم تکرار میکنم و با اینکه تو دلم میگم ولی بازم‌انگار مغزم نمیخواد قبول کنه که بلدم و استرس میده بهم شدیددد

من ۱۵ روز پیش داشتم‌میرفتم افطاری خونه مادرشوهرم با خودم گفتم اگه بهم بگه سحری بدم ببری بهش‌اینو میگم(جمله ساختم) رفتم‌مهمونی تموم شد اصلا هم بهم نگفت سحری بدم ببری ولی من بازم با حسااااسیت تماممم و استرس این جمله هارو با خودم تکرار میکنم

جمله ها👇

نه مامان ول کن من خودم تو خونه یه چیزی میخورم یه نفر آدمم بزار بمونه واسه خودتون

یااااا

نه مامان ول کن من خودم تو خونه یه چیزی میخورم بزار بمونه واسه خودتون یه نفر آدمم دیگه

یاااا

نه مامان ول کن من یه نفر آدمم دیگه خودم تو خونه یه چیزی میخورم بزار بمونه واسه خودتون

یااااا

نه مامان ول کن من یه نفر آدمم دیگه بزار بمونه واسه خودتون یه نفر آدمم دیگه

یاااا

نه مامان ول کن بزار بمونه واسه خودتون یه نفر آدمم دیگه من خودم تو خونه یه چیزی میخورم

یااااا

نه مامان ول کن بزار بمونه واسه خودتون من خودم تو خونه یه چیزی میخورم یه نفر آدمم دیگه

اگه دقت کنید به جمله ها جاهاشون باهم عوض میشه و من همه این جمله ها رو با استرس با خودم تکرار میکنم با اینکه همشم میتونم بگم ولی آخرش مغزم مقاومت میکنه به نفهمیدن با اینکه میگم نمیخواد قبول کنه بلدم و استرس شدیددددد دارم