دیشب رفت بیرون که از چند نفر عیدی بگیره چون قسمت خرید یه شرکته براش عیدی میارن وقتی میگم میری پیش کی میگه تو نمیشناسی بازوش کبوده میگم چی شده میگه نمیدونم قبل اذون صبح رفت حموم گفتم چرا میری میگه ولم کن حالا من بیام توضیح بدم چرا رفتم حموم😐
شما بودین شک نمیکردین؟ چی بهش بگم😭 دارم خل میشم از طرفی خیلی بهم محبت میکنه گفتم کاش به روش نیاورده بودم هی بهش میگم دیشب کلی گریه کردم کلی فکر و خیال کردم اونم آسمون ریسمون بافته که منم از خودم ناراحتم میخوام تو سرم بزنم و ولم کن و این حرفا یه جواب درست نامیده به آدم