درسته خواب دیدم اما خیلی حس میکنم حکمتی داشته چون تمام مشخصاتش یادمه دقیق
من در واقعیت اصلا اهل اون استان نیستم خودم متاهلم و باردارم
اما تو خواب نمیدونم حامله بودم یا نه متاهلیشو هم انگار بودم کلا درگیر قضیه دیگه بودم
تو خواب دیدم تو خونه مامانم تینا هستم هیشکی خونه نیست هیشکی روز هم بود یهو دو نفر گیرم انداختن
مشخص نبود اصلا مرد بودن زن بودن چهرهاشون خیلی خوس خنده و... بود اما درونشون سیاه
لباسای ناجور پوشیده بودن به زور باهام حال میکردن تجاوز رو دقیق ندیدم
منم خیلی ناراحت بودم راه فراری هم نداشتم
نمیدونم چی شد یه لحظه گوشی اومد دیتم زنگ زدم پلیس
اما بعدش چند نفر یکی دو تا دختر دو سه تا هم پسر با لباس کردی اومدن
اولش ترسیدم اما بعدش گفتن ما اومدیم نجاتت بدیم
خودمون پلیسیم و فلان داشتیم رد میشدیم بریم استانمون پلیسای اینجا گفتن بیاییم تورو نجات بدیم
گفتن اهل کرمانشاهن
بعد اومدن اونا اون دوتا کلا محو شدن
بعد رئیس پلیسا گفت من محمد رضا گلپایگانی هستم ۲۸ سالمه
چهرش هم خیلی خندون و اینجوری بود
بعدش تو خواب هرچقدر ایمشو گفتم یادم نره و پیداش کنم تشکر کنم پیداش نکردم
بچه ها میگم این شخص شهیدی چیزیه؟؟
آخه عجیبه واسم اینجوری