2777
2789
عنوان

حالم از هرچی مرد اینطوریه بهم میخوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 11622 بازدید | 80 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



هانا جون منم در عجبم! خیلی هم احساس زرنگی میکنه... خـــــــــــــــــــیییلی!همش دلش به این خوشه که همه میخواستن زن حامد شن ولی این افتخار نصیب اون شده! میگه من همه رو از میدون به در کردم! شایدم برادر من لعبتیه من بی خبرم!!! نمیدونه اون هر جا میرفت خواستگاری یا حرفایی میزد که دختر جواب رد بده یا خود دختره ازش خوشش نمیومد (با همفکری اون زنه طوری برخورد میکرد که جور نشه... نمیخواست زن بگیره) فقط لیدا بود که به هیچ قیمتی جواب رد نداد. لیدا هم یه جورایی افتاد گردنش... هیچوقت یادم نمیره هــــای هــــــای صدای گریه حامد میومد وقتی دید دیگه داره قطعی میشه و مجبوره عقدش کنه و چون فامیله نمیتونه به بهانه ای بهم بزنه!
یاسمین جون خواهش میکنم. حرف حق که ناراحتی نداره
مهشید جون میگه با دوستهام میخوام برم. اونام زناشونو نمیارن... در صورتیکه من چند سال پیش ته و توشو خیلی راحت دراوردم که با اون زنه میره... مامانم اول باور نمیکرد. تا یک شب پاسپورت جفتشونو پیدا کرده بود و فهمیده بود. قایمشون کرد و برادرم با توهین از مامانم خواست پاسپورتهارو پس بده... خلاصه ماستمالیش کرد و دوباره با مظلوم نمایی که من با دوستهام که همسایه مامانم اینا هم هستن میرم. دیگه مامانم هم برای راحت بودن اعصابش خودشو گول میزنه که آره... با اونا میره. اما ته دلمون میدونیم که سوار هواپیما میشه و اونجا هر کی میره سوی خودش... اینم میره سوی این زنه....اونجا یه عکس یادگاری هم با اونا میگیره که بگه من با اینا بودم!
خدا اون روز رو نیاره که بهش بگی نرو! نمیییییییییییییییدونی چقدر ناراحت و بهم ریخته میشه... یعنی قشنگ براش عین مردنه... من اینو کاملاً حس میکنم.. خیلی براش حیاتیه... هنوزم نمیدونم چرا! لابد خیلی خوش میگذره... نمیدونم... زنشم زیاد بخواد گیر بده کارشون بالا میگیره... مطمئنم... یا دست روش بلند میکنه. البته زنش خودش همچین اجازه ای داده... اگه اون روز که فهمید این با یه زن در تماسه قشقرق به پا میکرد الان اینجوری نبود. جالبه که وقتی شک کرده زنگ زده به زنه گفته من زن حامدم. شما کی هستید؟ زنه هم داد و بیداد رو گرفته که نفرین به تو و خانواده حامد که ما رو از هم جدا کردید! این احمقم شنگول بود که حامد رو از چنگ یک نفر دیگه دراورده و یکی به کسانی که حالشون گرفته شد اضافه شده... چه انگیزه مهمی واقعاً ... نیومد یه برخورد جدی با مامانم اینا بکنه... به مامانم گفت اما زیاد جدی نگرفت و پیگیر نشد... خواهرم میگه حامد از قصد گذاشت این تو دوران عقد بفهمه اون زنه تو زندگیشه که اگه میخواد بره زودتر بره!
نیکا جون واقعا برا زن داداشت متاسفم یعنی به نظر منم اگه دنیارو به یه زن بدن ولی شوهرش فقط یه بار با یه زن دیگه باشه وتو دلش اونو ترجیح بده بازم ارزش نداره شاید هم فلسفه ما اشتباهه
صداقت یک هدیه بسیار گران قیمت است،
آن را از انسان های ارزان انتظار نداشته باش.
آره زهرا. منم همین نظرو دارم. هیچ چیزی باارزشتر از شخصیت آدم نیست. اما متاسفانه زنهای اینجوری باعث میشن مردها فکر کنن همه مثل اونها بخاطر پول و موقعیت حاضرن همه چیز رو شریک بشن. حتی شوهرشونو... از اون زنه بیشتر حالم بهم میخوره... چقدر یه آدم میتونه رذل باشه. مثل بختک افتاد رو زندگی ما و مثل چرچیل همش داره به برادرم خط میده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792