هیچی اش
حس ششم این نیست
حس شیشم فقط بعضی وقتا خیلیی نادره اونم برای خود آدم یا اطرافیان خیلی نزدیکش اتفاق میافته نه اینکه بیای سال ازدواج و رنگ لباس یکیو بگی
مثلا من دیشب ساعت یک نصف شب یهو چشمامو باز کردم بیخودی یعنی هیچ سر و صدایی نبود که بیدارم کنه خیلی عمیق خواب بودم یه حس خیلیی بدی گرفتم انگار داشت یه اتفاقی میافتاد ببین یعنی انقدر حس بدی بود هی یکی تو ذهنم میگفت برو ببین چیشده فکر کردم یه اتفاق بدی داره میافته خدایی نکرده یکی تو خواب طوریش شده رفتم تو سالن آب خوردم دیدم داداشم بیداره سرش تو گوشیه رفتم خانواده مو بیدار کردم گفتم خوبید من خیلی حس بدی یهو گرفتم گفتن نه چیزی نشده برو بخواب
همین که میخواستم خوابم عمیق شه یهو داداشم داد و بیداد که وایی بدبخت شدم هکم کردن دارن تمام زندگیمو حسابامو خالی میکنن و...
حس شیشم اینه برای خود طرف اتفاق میافته وقتی داداشم داشته برنامه های مخرب نصب میکرده من همونجا از خواب پریدم یه حس وحشتناک گرفتم که داره یه اتفاقی میافته برو ببین چی داره میشه اونوقت من فکر کردم مامان بابام طوری شدن نگو داداشم بوده