بیشتر از یک ماه از عروسیمون گذشته
بعد عروسی خواستیم بریم مشهد که وقت نکرد کارش زیاد شد
چندماه پیش هم تصمیم گرفتیم بریم من گفتم من مادرمو بیارم تو هم مادرتو بیار آخه من نذر داشتم گفتم اصلا خرج هردوشونو خودم میدم
گفت نه مامان من نمیاد مامان تورو هم زشته ببرم
بعدش کلا سفرمون کنسل شد
بعد مدتیه دنبال پاسپورت و... خواهر و مادر و پدرشه ببرتشون کربلا
و یک درصد هم قصد نداره منو ببره
حالا امروز میگفت هر وقت اوکی بودی بگو ببرمت مشهد منم گفتم نه درس دارم یا... نمیشه ولی حدی نگرفت
در کل اصلا هیچ جوره راضی نیستم تا آخر عمرم با ایشون برم سفر
ولی دلم هم نمیخوا دعوایی پیش بیاد
بهونه و راهکار بگید بی دعوا باهم هیچوقت سفر نریم