دیشب اومدن
منو همسرم بعد از هزاربار قهر و آشتی
بهم گفت نمیخامت طلاق بگیر
اومدم خونه پدرم
منو هم از همه جا بلاک کرده
میگه مهریه تو بریم ببخش تا آشتی کنیم 😬
حالا خواهر برادرش اومده که
برادرم مشکلی هم داره تو درستش کن🙄
دوساعت حرف میزدن
گفتم من وکیل گرفتم مهریه رو اجرا میزارم
دو ساعت حرف میزدن که بعد طلاق بدبخت میشی خانوادت نمیخانت و و ....
آخرم گفتن زنی که مهریه بخاد و اسم بیاره مردم بهش میخندن خواهرش گفت
منم گفتم برادر شما همه رو خبر دار کرده
خودشو زده به بی آبرویی نه کار داره نه چیزی
رفیق بازه دست بزن داره
حالا که همه فهمیدن من عقب نمیکشم
رفتن گفتن دوباره یه شب میایم باید بریم تهران
گفتم بامن حرف نزنید فایده نداره با برادر عزیز تون صحبت کنید آدم بشه