بچها توروخدا میشه راهنماییم کنید بدون قضاوت
حدود8 سال یه دختره خورد دنبال داداشم 8 سال ولش نکرد چسبید بهمون زنگ میزد میگفت باید بیاید منو بگیرید و فلان من عاشق فلانی یعنی داداشم هستم و ...
دعاهای مختلف برای خودم و خانوادمون میگرفت برکت از خونمون رفته بود بابام این وسط یهو فوت شد و دقیقا یکسال و دوماه بعد از فوت پدرم همه ما خواهر برادرا ک ناراضی بودیم خصوصا خاهرم که خیلییی ناراضی بود یهویی راضی شدن یکی از اقوام هم که اصلا خونه ما نمیومد اومد پا درمیونی کرد یهو زنگ بابای دختره زد قرار مدار خاستگاری گذاشت با داداشمم صحبت کردن داداشم کاملا دوقطبی شده چندساله حتی بجز این دختره با یکی دیگم بود اصلا یک وضعیتی خود دختره به یکی گفته بود ک دو روز قبل خاستگاری رفتم پیش فلان سید دعا نوشته گفتع اینا همین هفته میان فعلا نشون هستن نمیدونیم داداشم عاشقه نیست چون یبار باهاش خوبه یبار بده میگه تقصیرشما شد و جدیدا یجوری شده هرچی دختره میگ میگه چشم دیونه شده از همه ما ترد شده دختر نشسته زیر پاش که اینا هیچی بهت نمیدن و ... در صورتی ک اصلا اینجوری نیست ما تازه به خودمون اومدیم ک چی سرمون اومده و چقدرم داداشمو دوست داریم کلی دعا بنظرمون به داداشم داده اصلا حرکتاش دست خودش نیست چیکار کنم چ خاکی تو سرمون بریزیم انگار دهن همه خانواده قفل شده کسی کاری نمیکنه بنظرم چون من کوچیکترین و بی دخالت ترینشونم برام دعا نگرفته چون همشون ی روز باهاش خوبن ی روز بد ولی من خنثی هستم