حاجت نگرفتم هنوز چون فقط چندروزه چلشو گرفتم
خوابی ک دیدم افتاد یادم براهمین گفتم چلشو بگیری
من همزمان چله سوره فتح هم مزمل گرفتم
بعد با بدن پاک روبه قبله خوابیدم
ی خواب دیدم
خواب دیدم که انگار ی کتابی جلومه مثل کتاب حافظ
یهو تاچشمم ب صفحات کتاب افتاد
ی صدای خیلی قشنگ ک برا ی مرد بود شنیدم
ک میگفت دلیل حال بد این روزات برااینه دوتا خانم واست طلسم نوشتن
تا وقتی ک اون طلسما باطل نشن حالت خوب نمیشه
ببین صداهه خیلی قشنگ بود انگار از خوده بهشت اومده بود
بعدام پیش دعانویس قرانی استخاره کردم گفت اره طلسم نوشتن برات